![](/weblog/theme-desiner/38/8.png)
با سلام خدمت یکایک دوستان گرامی اومدم یک خاطره شیک واستون تعریف کنم:
اقا چند روز پیش حال هوامون داغون بود گفتیم به دوستان که پایه شید بزنیم به کوه دشت و دمن حداقل یک دو روزی چشمون ...به ادمیزاد نیافته فقط طبیعت اقا دردسرتون ندم کل اذوقه رو فراهم کردیم حالمونم خراب بد جور دلمون گرفته واسه دو روز وسیله گرفتیم ک دیگه قرار نباشه بیاییم تو ابادی اقا دردسرتون ندم ساعت ده شب بود رسیدیم همه نشسته بودیم از گرفتاریامون میگفتیم ک یکی از دوستام رو کرد به من گفت راسی پوریا خوراکیا رو چیکار کردی...بعد من بهشون گفتم نا شکری نکنید گفتند چرا گفتم شده یک شب تا صبح تو بیابون بدون غذا باشید اونا هم گفتن نه خدانکنه خداروشکر اینقد بدبخت نشدیم.منم درجواب گفتم دوستان عزیز بنده اذوقه هامون فراموش کردم بعد از گفتن این جمله دوس داشتم تو افق محو شم ک د...تو عمرم همچین سوتی نداده بودم کلا بدبختیمون تکمیل شد کلا الان چند وقتیه هرکی سوتی میده من نمیخندم چون میگن تو به سوتی میخندی؟؟؟؟؟؟خودت؟؟؟؟؟؟مسولین رسیدگی کنن
نظرات شما عزیزان:
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(24).gif)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
تو هر کاری ک بخوای میتونی انجام بدی .
تو رفیق جون من
:: موضوعات مرتبط: ، ،
![](/weblog/theme-desiner/38/9.png)